ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
می خواهم بغلم کنی ؟
محکم ، از آنهایی که نفسم چفت شود روی قلبت
حتی خدا هم بینمان نباشد ...
می خواهم بغلم کنی ؟
دلم تنگ است ، دلتنگ سرزمین تنت ،
برای بازوانت که دورم گره شود
برای بوی خوشی که آغوشت دارد ...
می خواهم بغلم کنی ؟
هیچ نشنوی،
هیچ نبینی،
فقط بگذاری های های اشک بریزم
گریه کنم...
و آرام در گوشم بگویی :
مگر من نباشم که اینجور گریه کنی
می خواهم بغلم کنی ؟
تمام دنیا می دانند ،
از خدا که پنهان نیست
از تو هم پنهان نباشد
همین شبهاست
که دلتنگی کاری دستم دهد
و در حسرت لمس عکسانت
برای همیشه بمانم ...
می خواهم بغلم کنی ؟